به گزارش مشرق، فارس نوشت: هر چند روايت فيلم سينمايي «جدايي نادر از سيمين» ساخته اصغر فرهادي ظاهري ساده دارد ولي مسائل اخلاقي و اجتماعي مطرح شده در آن قابل بررسي است.
با جلوتر رفتن قصه جزيياتي برگرفته از اخلاق ارائه ميشود که روند داستان را دستخوش تغيير قرار ميدهد. شخصيتهاي قصه همگي به نوعي درگير در اخلاقيات هستند که البته شيوه بازيگري واقعگرايانه بازيگران به نمود پيدا کردن آن کمک کرده است.
به نظر ميرسد آنجه در آثار «اصغر فرهادي» ديده ميشود و به طور خاص در مورد اين فيلم به خلاف همه تمجيدها و شگفتزدگيها اتفاقاً براي اهالي سينما خيلي تازگي نداشته باشد چرا که حرف کارگردان نمونههايي ساده و مقدماتي از فلسفه اخلاق است.
هنرمندي که به دايره اخلاق و انديشه پا ميگذارد بايستي عمق بيشتري به آن ببخشد هرچند کار دشواري به نظر ميرسد که البته تفاوت را ميان هنرمندان رقم خواهد زد.
براي نمونه در فيلم سينمايي «جدايي نادر از سيمين» ميتوان به سکانسي که «راضيه» به «سيمين» راز خود را ميگويد اشاره کرد که از او ميخواهد آنرا نزد خود نگه دارد.
در اينجا «سيمين» با اين مساله روبهرو است که اگر راز را بگويد آنرا افشا کرده که با نگرشهاي اخلاقيش سازگار نيست و اگر نگويد به ضرر عدهاي تمام خواهد شد. حال اين سوال مطرح ميشود که آيا در اين فيلم همهاي شخصيتها اخلاقي رفتار ميکنند يا نه؟
اين ويژگي هر چند غيرعميق فيلم سينمايي «جدايي نادر از سيمين» را فيلمي ممتاز از ديگر آثار خود «اصغر فرهادي» قرار ميدهد که بايد دانست «اصغر فرهادي» آگاهانه به اين نقطه رسيده است يا ناخودآگاه؟
در فيلم سينمايي «جدايي نادر از سيمين»، «نادر» اخلاقي رفتار ميکند يا نه، «سيمين»، «ترمه»، «راضيه»، «حجت»، «معلم زبان ترمه» و حتي دختر «راضيه» و «حجت». آيا در فيلم هيچ دروغ غيراخلاقياي گفته نميشود!
دروغ «نادر»، ضربهاي که «نادر» به «راضيه» ميزند. دروغي که «ترمه» ميگويد. رازي که «راضيه» ميپوشاند. هم هي اينها اخلاقياند يا غير اخلاقي؟
آيا کارگردان به دنبال توجيه اخلاقي اين اعمال بوده يا خواسته به شکلي ظريف از کنار آنها بگذرد و تصميم را به عهده تماشاگر بگذارد؟
در فيلم سينمايي «جدايي نادر از سيمين» با چند نگرش اخلاقي روبهرو هستيم. نگرشهايي که در برخي شخصيتها ثابت ميماند و در برخي دچار تغيير ميشود؟
«راضيه» شخصيتي با اخلاق ديني است و معيار او براي اخلاقي بودن يا نبودن يک عمل، نگرش دين است حتي دفاع شديد او از صداقت خودش در دادگاه نيز همين نگرش را دنبال ميکند.
معلم «ترمه» نيز در دوراهي دفاع از «نادر» و «راضيه» پس از آنکه به سمت «نادر» ميرود هر چند برخي از عواقب را ميداند تغيير مسير ميدهد و به سمت «راضيه» ميرود.
«نادر» شخصيتي که در ميانه راه نگرش اخلاقي خودش دست و پا ميزند. در ابتدا نوع نگاهش را در توصيه او به دخترش ميتوان دريافت، آنجا که ميگويد بايد هميشه واقعيت را گفت و سخن راست را به زبان آورد حتي اگر به نفعمان نباشد.
اما در ادامه راه همين «نادر» در مواجهه با اتفاقي که در زمان حال و شرايط موجود برايش ميافتد تغيير مسير در نگرش خود را دنبال ميکند.
«ترمه» دختر «نادر» و «سيمين» که با آگاهيهاي اوليه خود ميداند که دروغ کار پسنديدهاي نيست و حتي با پي بردن به دروغ پدر از او گله ميکند نيز به سرنوشت پدر مبتلا شده و بدون آنکه درخواستي از سوي پدرش مطرح شود با توجه به زمان و شرايط موجود آن دست به دروغ ميزند.
«حجت» هم در اين داستان بر ميناي آن نگرش اخلاقي عمل ميکند که برآمده از نيازهاي مادي است و اعتقاد دارد افراد بالادست جامعه در همه امور پيشرو بوده و به هر آنچه که بخواهند دست پيدا ميکنند و حقوق طبقه اجتماعي پايين از نوع «حجت» را پايمال ميکنند.
شايد بهتر باشد کارگردان عمق بيشتري به شخصيتها و گرههاي اينگونه داستانهايش بدهد؛ همانگونه که عنوان شد از هنرمندي که در دايره اينگونه نگرشها قدم ميگذارد انتظاري فراتر از به تصوير کشيدن زيباييهاي بصري است که البته عموم مخاطبان از آن لذت ميبرند و اين امر همان تفاوت ميان هنرمندان بزرگ و ديگر هنرمندان را آشکار مينمايد.
نويسنده: محمد سلطاني